.jpg)
غربت
چشم نمناك مرا هيچ نديده است كسي
اشك هاي غم آن را نچشيده است كسي
خنده در باغ دلم مرده از اين وسعت درد
به مداواي دل من نرسيده است كسي
مانده ام در ته پسكوچه ي يك شهر غريب
كه صداي نفسم را نشنيده است كسي
واژه هـاي غـزلـم غـم زده در دفـتـر دل
نغمه هايي كه سرودم نخريده است كسي
كس نپرسيد«ضياء»اين همه غم بهر چه بود
تلخي شعر مرا هم نچشيده است كسي
(اورنگ ضياء)
براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :
ادامه مطلب |