اشعار بیاد ماندنی

گـــزیــده شــــعــــر


پیر شدم

 

پیر شدم

 

من به اندازه غم های دلم پیر شدم
از تظاهر به جوان بودن خود سیر شدم

عقل میخواست که بعداز تو جوان باشم وشاد
من ولی با غم عشق تو زمینگیر شدم

بعد تو شادترین رخت تنم مشکی شد
طعنه ها خوردم و پیش همه تحقیر شدم

کاش می کشت مرا عشق تو این بار اما
من اسیرم که چنین تابع تقدیر شدم

 عشق برگشت انا الحق زند، اما بی تو
دید در حنجره اش بغض گلوگیر شدم

 تا شدم رود، توهم صخره شدی در راهم
بی صدا ماندم و با درد تو تبخیر شدم

 

زهرا سلیم


چهار شنبه 31 ارديبهشت 1399برچسب:,

|
 

بهانه های عزیز

 

 بهانه های عزیز

 

برآورید سر از خاک دانه های عزیز
 نشان دهید خدا را نشانه های عزیز

 خزان وزیده و تاراج کرده مزرعه را
قسم به جیب تهی تان خزانه های عزیز

 چقدر قحطی مردانگی ست در کوچه
 جنین مرده نزایید خانه های عزیز

 امان دهید به گنجشک های مستاجر
 در این گرانی بی رحم، لانه های عزیز

 به این زمانه ژولیده و شب پرپشت
دوبارہ نظم ببخشید شانه های عزیز

 به یاری من و چشمان سرکشم بروید
 برای هق هق امشب، بهانه های عزیز

 

حسنا محمدزاده

 


چهار شنبه 31 ارديبهشت 1399برچسب:,

|
 

اشعار مهیار حریری

 

تصنیف آذری

 

ارکستر نمیداند

کلاویه

برای نواختن چشمان تو

اهلی نشده

تصنیف آذری

پیانو نمیخواهد !

 

مهیار حریری

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب
 

میترسم

 

میترسم

 

خیـالات عجیـبی دارم، اما سخت میترسم

به من رو کرده خوشبختی، ولی از بخت میترسم

 

نشسته روی دوش من، همای سلطنت اما

هنوز از باور تسخیر تاج و تخت میترسم

 

هـوایی میشـود پیـراهـنـم از باد کـنعـانی

زلیخـا را بگـو از اتهـام رخـت میترسم

 

از آن ساعت که مجنون، غرق موج موی لیلی شد

من از رقص نسیم و گیسوان لَخت میترسم

 

ببین تقدیر شب رنگم به گیسوی تو میماند

تصور میکنم از واژه ی خوشبخت میترسم

 

سرخوش پارسا


چهار شنبه 20 ارديبهشت 1396برچسب:غزل,غزل معاصر,شعر,شعرمعاصر,شعرپارسی,

|
 

نامه

 

نامه

 

هـزار نامـه نوشـتم، یکـی بـه او نرسـید

کــــبـوتـری بـه لـــب بـام آرزو نرسـید

 

برآمد از گل خود قاصدک، به برقی سوخت

دریغ، نامه بر من به جست و جو نرسید

 

همین که تشنه رساندم به چشمه ای خود را

کـویر گشـت و به تـر کـردن گلـو نرسـید

 

همیشـه، سـنگ بلا در پی بزرگـان است

شکسـت خمـره، ولـی نوبت سبو نرسید

 

میـان چـالـه ی آبـی بـه رقـص مـرگ افـتاد

بـه ذهـن ماهـی قـرمز، خیال جو نرسـید

 

بـه دیـولاخ بـرودت اگـــــر کــه قـــنـدیـلـم

بـه داد مـن دم یـار فـرشـتـه خـو نرسـید

 

به غیر تاری از آن زلف تابدار ای دوسـت

لـبـاس حـوصـــله ام را نـخ رفـو نرسـید

 

بـرای مــاه مـگـر، درد دل کــنـد امــشـب

به گوش برکه ی عاشق، سرود قو نرسید

 

جعفر درویشیان -غروب-

 


جمعه 12 تير 1394برچسب:غزل,غزل معاصر,شعر,شعرمعاصر,شعرپارسی,

|
 

اشعار كهـن

هرگـز

 

هرگـز كسي به روز مـن ناتوان مباد

مانند من فسرده دلي در جهان مباد

 

بس رنج ديده ام ز دل مهربان خويش

يا رب دلي دگر به جهان مهربان مباد

 

گر شد خزان بهار من از دوريت چه باك

اي گل، تو را بهـار جواني خـزان مباد

 

هركس كه ميرود نهد از خود نشانه اي

از من به جز فسانه ي عشقت نشان مباد

 

سوزد اگر چو شمع زبانم ز سوز عشق

حرفي به غير عشق، مرا بر زبان مباد

 

هركس كه ناله هاي دلم را شنيد، گفت

مرغي شكسته بال و جدا ز آشيان مباد

 

خـوش آشيانه اي ست بـراي وفـا دلم

جـز برق عشق، آفت اين آشـيان مباد

 

 

ابو الحسن ورزي



ادامه مطلب

پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 22

مثل يك راز

 

با من از عشق نگفتي و شب از نيمه گذشت

سنگ بودي،نشكفتي و شب از نيمه گذشت

 

هر چه  گفتم كه "بنوشيم  و  گناهش  با  من"

حرف ما را  نشنفتي و  شب از نيمه  گذشت

 

نـاز  را  در  پـس  رفـتـار  نگـاهـت  افسوس

مثل يك راز  نهفتي و  شب  از  نيمه  گذشت 

 

موي من نيز كه گفتي به سحر مي خندد

ميرساند كه نگفتي و شب از نيمه گذشت

***

تو هم اي شاعر !ديوانگي ات حرف نداشت

هي سرودي و نخفتي و شب از  نيمه گذشت 

 

شكوه ها كردي و با آن همه شوريده سري

گوهر  عشق نسفتي و  شب از  نيمه گذشت

 

 

مصطفي خليلي فر "بشير"

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

شنبه 23 شهريور 1392برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 21

مرا

 

چند روزي خوب ميدانم كه مهماني مرا

عاقبت هم ميروي بيگانه ميخواني مرا

 

از نگاهت تازگي ها رفـتنت را خوانده ام

كاش ميشد اينهمه از خود نرنجاني مرا

 

گشته ام شاعر برايت شعر ميگويم ببين

هر نگاهـم صد غزل اما نميخواني مرا

 

در دلم جا كرده اي چون حس خوب زندگي

با توام اما چـرا از خـود نميداني مرا ؟

 

تيرگي را با تمام هستي ام حس كرده ام

در سياهي هاي شب الماس پنهاني مرا

 

وه كه چشمانت چه شوري در دلم افكنده بود

بـا نگـاه پـر شـرار خود نسـوزاني مرا !

 

تا نگاهم ميكني بيگانه با خود ميشوم

ميبري تا اوج احساسات انساني مرا

 

لحظه اي پيشم نباشي بي قراري ميكنم

در عوض تو ساده و ديوانه ميداني مرا

 

در درونم مثل قلب پر تپش جا كرده اي

بي سبب ميكوشي از خود دور گرداني مرا

 

من زني از جنس آهم خسته و رنجور و تو

مردي از افسانه ي شهر دليراني مرا

 

 

مريم پناهي

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 20

بعد از تو

 

بعـد از تـو در آييـنه هـا رازي نمانده است

در چشم شور انگيز تو نازي نمانده است

 

بـر خـاك مـيريـزد صـداي روشـن عـشـق

در اين شب گم شعله ي سازي نمانده است

 

بعـد از تو اي چشم تو مثل شعر شيرين

ماييم و اين پايان و آغازي نمانده است

 

آفـاق خـالي از صـداي بـي قـراري است

در شهر ديگر شور شهنازي نمانده است

 

من مـانـدم و ايـن آسـمان كور، يعني :

در بالهـايم شـور پـروازي نمانده است

 

تبـريز را بگـذار اي چشـم تـو روشـن

وقتي كه ميگويند شيرازي نمانده است

 

چون تو كه بي آيينه ميرقصي از اين دست

در شهر معشوقت خبرسازي نمانده است

 

تكـرار، اي تكـرار، اي تكـرار، چندي ست

در متن چشمان تو اعجازي نمانده است

 

مثـل تـو اي زيـبـا تـر از زيبايي عشق

بالا بلند شوخ و طنّازي نمانده است

 

 

شعبان كرم دخت

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 19

ميگويم

 

اگـر ایـن گـریـه امـانم بدهد می گویم

چشم فرصت به دهانم بدهد می گویم

 

چشمهایت اگر از روی وفا با دل من

خطی از عشق نشانم بدهد می گویم

 

گوش خود را اگر این ساعت وامانده کمي

بـه نـگـاه نـگـرانـم بـدهـد می گویم

 

هست نزديك كه پاييز شوم، دست قضا

وقـفه اي را به خـزانم بدهد ميگويم

 

مطمئن نیستم از عشق تو ، اطمینانم

جای خود را به گمانم بدهد، می گویم

 

ابر خاموشم و رعدی به گلویم دارم

دستهای تو تکانم بدهد می گویم ...

 

اخم عاشق کش تو باز شود ثانیه اي

تا امان نامه به جانم بدهد می گویم

 

اگر این گونه شود قاضی محشر حتی

صد شهادت به زیانم بدهد می گویم

 

 

مهرداد بابايي

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:,

|
 

اشعار تركي استاد شهريار

 

تورکون دیلی

 

تورکون دیلی تک سئوگیلی ایسته کلی دیل اولماز

اؤزگه دیله قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز

 

اؤز شعرینی فارسا – عربه قاتماسا شاعیر

شعری اوخویانلار ، ائشیدنلر کسیل اولماز

 

فارس شاعری چوخ سؤزلرینی بیزدن آپارمیش

« صابیر » کیمی بیر سفره لی شاعیر پخیل اولماز

 

تورکون مثلی ، فولکلوری دونیادا تک دیر

خان یورقانی ، کند ایچره مثل دیر ، میتیل اولماز

 

آذر قوشونو ، قیصر رومی اسیر ائتمیش

کسری سؤزودور بیر بئله تاریخ ناغیل اولماز

 

پیشمیش کیمی شعرین ده گرک داد دوزو اولسون

کند اهلی بیلرلر کی دوشابسیز خشیل اولماز

 

سؤزلرده جواهیر کیمی دیر ، اصلی بدلدن

تشخیص وئره ن اولسا بو قدیر زیر – زیبیل اولماز

 

شاعیر اولابیلمزسن ، آنان دوغماسا شاعیر

مس سن ، آبالام ، هر ساری کؤینک قیزیل اولماز

 

چوخ قیسسا بوی اولسان اولیسان جن کیمی شئیطان

چوق دا اوزون اولما ، کی اوزوندا عاغیل اولماز

 

مندن ده نه ظالیم چیخار ، اوغلوم ، نه قیصاص چی

بیر دفعه بونی قان کی ایپکدن قزیل اولماز

 

آزاد قوی اوغول عشقی طبیعتده بولونسون

داغ – داشدا دوغولموش ده لی جیران حمیل اولماز

 

انسان اودی دوتسون بو ذلیل خلقین الیندن

الله هی سئوه رسن ، بئله انسان ذلیل اولماز

 

چوق دا کی سرابین سویی وار یاغ – بالی واردیر

باش عرشه ده چاتدیرسا ، سراب اردبیل اولماز

 

ملت غمی اولسا ، بو جوجوقلار چؤپه دؤنمه ز

اربابلاریمیزدان دا قارینلار طبیل اولماز

 

دوز واختا دولار تاختا – طاباق ادویه ایله

اونداکی ننه م سانجیلانار زنجفیل اولماز

 

بو « شهریار » ین طبعی کیمی چیممه لی چشمه

کوثر اولا بیلسه دئمیرم ، سلسبیل اولماز

 

استاد شهريار

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 18

 

اي عشق

 

اي عشق رهايم كن و بگذار بميرم

بگذار بميرم كه من از دست تو سيرم

 

سيرم نه ز شوقي كه به پرواز در آيم

سيرم كه به كنج قفس خانه اسيرم

 

تا آمدم از خود برهم صيد تو گشتم

نگذاشتي ام لحظه اي آرام بگيرم

 

يك عمر دويدم و به پايت نرسيدم

هرچند جوانم ولي از دست تو پيرم

 

اي عشق رهايم كن از اين برزخ جانسوز

ميترسم از اين غصه چو فرهاد بميرم

 

 

روشن سليماني

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 17

مشتاق ديدار

 

تا تو رفتي از برم، غمگين و بيمارم هنوز

سردي و بي مهريت باور نميدارم هنوز

 

گرچه رفتي بي خبر تا دل بسوزاني به ناز

بـازگرد اي بيـوفـا نـازت خـريـدارم هنوز

 

گرچه بر لب ظاهرا لبخند شادي بسته ام

از غروب عشق تو در دل عزادارم هنوز

 

چون صدف سربسته ام ديدي، رميدي اي دريغ

غافلي از اينكه من درياي اسرارم هنوز

 

پاي شوقم در بيابان امل فرسوده گشت

من ولي از سادگي دنبال گلزارم هنوز

 

در سراب عشق تو گم گشته ام بي رهنماي

بـاز هـم با خيـرگي در آن گرفتارم هنوز

 

مرغ شب رفت و سپيده سر زدو پروانه خفت

من به ياد روي زيباي تو بيدارم هنوز

 

ترك "شيوا" گفتي و رفتي ولي اي نازنين

شور بختي بين كه من مشتاق ديدارم هنوز

 

جاويد صلاحي (شيوا)

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

یک شنبه 9 شهريور 1392برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 16




این روزها که می‌گذرد، جور دیگرم

دیگر خیال و فکر تو افتاده از سرم


دیـگر دلـم بـرای تـو پـرپـر نـمی‌زند

دیـگر کـلاغ رفـتـه بـه جلـد کبوترم


دیگر خودم برای خودم شام می‌پزم

دیگر خودم برای خودم هدیه می‌خرم


دیگر بلدشـدم که خداحافـظی کنم

دیگر بلدشدم که بهـانـه نـیـاورم


اسمت چه بود؟ آه از این پرتی حواس

این روزها من اسم کسی را نمی‌برم


این روزها شبیه «رضا»های سابقم

هـرچـند بـدتـرم ولـی از قـبل بهترم


من شعر می‌نویسم و سیگار می‌کشم

تو دود می‌شوی و من از خواب می‌پرم


 - رضا کیاسالار -

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

شنبه 9 شهريور 1392برچسب:,

|
 

شهرام پور رستم

پل گيشا

 

دخترك گل فروش

هر روز آرزو ميكرد

كاش چراغ راهنما

هيچوقت سبز نميشد.

 

شهرام پور رستم

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:,

|
 

اشعار مذهبي

در مدح مولا علي (ع) :

 

گلبانگ حق

 

 

نَفَس جاري و جانپرور عشق است علي (ع)

روح پرواز به بال و پر عشق است علي (ع)

 

معني آيه ي جاويد سفرنامه ي نور

غزل منتخب دفتر عشق است علي (ع)

 

نور سيّال حقيقت ز كران تا به كران

شور گلبانگ حق از حنجر عشق است علي (ع)

 

روشنانِ فلكي را به سراپرده ي غيب

دُرد بخش از قدح كوثر عشق است علي (ع)

 

به غزا تيغ دو دَم، باز دهان كرد و سرود

عاشقان را كه يل سنگر عشق است علي (ع)

 

نكند پند كسي گوش، دل عاشق من

خطبه خوان تا به سر منبر عشق است علي (ع)

 

عشق، تاج سر مردان الهي است اگر

به خداوند كه تاج سر عشق است علي (ع)

 

"خوش عمل" راه به سرمنزل عزت نبرم

تا نگويد دل من : رهبر عشق است علي (ع)

 

 

(عباس خوش عمل)

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:,

|
 

رباعي

 

چشمت

 

چو كـودك دردسـر ساز است چشمت

چو دريـا مـمـلـو از راز است چشمت

بـيـا شـبـهـاي عشـقـم را سـحر كن

كه خورشيدي سحرساز است چشمت

 

(كريم شيخي)

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 15

فواره ها

 

فواره ها كه يخ زده بودند، وا شدند

در ناگهان ظهر زمستان رها شدند

 

تكرارا سربلندي ديرين خويش را

هربار پيش از اينكه نشينند، پا شدند

 

هرچند شوق بودنشان بسته بود پاي

در راستاي قامت خود جا به جا شدند

 

فواره هاي ساده كه از ارتفاع روز

در زير بار روشني خويش، تا شدند

 

فواره هاي تا شده با دسته اي زلال

در دست آفتاب زمستان، عصا شدند

 

در گير و دار صحبت فواره و عبور

ياران باد وارد اين ماجرا شدند

 

فواره هاي رم زده در هاي و هوي باد

يك دست، دست هاي بلند دعا شدند

 

يك عده در عبور خود از ابر و آسمان

در امتداد روشن خود تا خدا شدند

 

يك عده نيز خسته، در آوردگاه باد

از خويش، با خيال نشستن جدا شدند

 

فواره ها خلاصه بگويم كه عاقبت

يك عده ما شدند و گروهي شما شدند

 

 

(عليرضا سپاهي لائين)

 

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 14

 

 

 

غمزوزه‌ي جراحت گرگ

 

من پاره‌هاي قلبم و در اشك جاري‌ام

خونابه‌اي به وسعت يك زخم كاري‌ام

چون قلب ديرسال تراشيده بر درخت

تنهاترين نشانه‌ي يك يادگاري‌ام

يلداي من كه ثانيه‌ي شوم ساعت است

اي واي بر حكايت شب زنده داري‌ام

زندان شيشه بود جوابم كه چون گلاب

ديدم سزاي خنده‌ي شوم بهاري‌ام

من دست بر كمر زده‌ام از خميدگي

جز دست من نكرده كسي دستياري‌ام

غمزوزه‌ي جراحت گرگم به كوهسار

با درد خويش هم‌نفس بي قراري‌ام

چون سايه‌ي طويل درختم كه در غروب

هر لحظه بيشتر ز تن خود فراري‌ام

بندي به پاي دارم و باري گران به دوش

در حيرتم كه شهره به بي بند و باري‌ام

 

     غلامرضا شكوهي

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 13

 

مکر دنیا را به مکری تازه بی‌تاثیر کن
زندگی تغییر خواهد کرد، پس تغییر کن

زنده‌ام با آرزوی مرگ، زیرا گفته‌ای
مرگ را از آرزوی زنده‌بودن سیر کن !

خواب دیدم غنچه‌ای روی لبم روییده است
خواب دیدم عاشقم! خواب مرا تعبیر کن

شیر را شرمنده‌ی چشمان آهوها مخواه
یا نهان کن خویشتن را یا مرا زنجیر کن

هرچه ماندم چشم در راه تو، عاشق‌تر شدم
چشم در راهم، بیا ... اما کمی تاخیر کن

 

(مهدي مظاهري)

 

 

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 12

فاصله

 

 با عشق اگر يك دو قدم فاصله دارم
از دست تو اي فاصله، امشب گله دارم

از بس كه غزل گفتم و انداختمش دور
در دور و برم كوه ورق باطله دارم

پيشم بنشين، حرف بزن، هرچه كه خواهي
تا صبح اگر طول كشد حوصله دارم

از نام تو الهام گرفتم اگر اين سان
از سقف غزل بارشي از چلچله دارم

هم مسأله باران شده از آمدنت شعر
هم از قدمت پاسخ هر مسأله دارم

من صاعقه ام، برقم و توفانم و سيلاب
من روح نه، آيينه اي از زلزله دارم

عيد آمده، اي شاه، بهاريّه شنيدي
از دست تو اين حال خوشم را صله دارم

 

( عباس سودايي )

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 11

 


سنگفرش

ای سنگفرش راه که شبهای بی سحر
تک بوسه های پای مرا نوش کرده ای
ای سنگفرش راه که در تلخی سکوت
آواز گام های مرا گوش کرده ای
هر رهگذر از روی تو بگذشت و دور شد
جز من که سالها کنار تو مانده ام
بر روی سنگ های تو با پای خسته...آه!
عمری بخیره پیکر خود را کشانده ام
ای سنگفرش هیچ در این تیره شام ژرف
آواز آشنای کسی را شنیده ای؟
در جستجوی او به کجا تن کشم،دگر
ای سنگفرش گمشده ام را ندیده ای؟

 

(نصرت رحماني)

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:,

|
 

اشعار بیادماندنی 10

 سرگشته
 
سرگشته تر از رودم و آواره تر از باد
غمناك تر از حنجره درلحظه ي فرياد
خود را به قضا و قدر عشق سپرديم
تا باد غمت همدم تنهايي مان باد
در بستر تشويش مرا خواب كن اي خوب
همصحبت ديرين من اي كودك همزاد
وقتي كه حضور تو مسلّم شود اي عشق
چون كاه شود كوه در انديشه ي فرهاد
اين جانِ به لب آمده و اين دل بي تاب
ارزاني ات اي عشق، فداي نفست باد
 
(نبي احمدي)
 
 
براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :


ادامه مطلب

شنبه 17 دی 1390برچسب:,

|
 

غم اين خفته ي چند


مي‌روي بعد تو پاي سفرم مي‌شكند ‏
‏مهره به مهره تمام كمرم مي‌شكند ‏

‎ ‎مرگ مي‌آيد و در آينه‌ها مي‌بينم ‏
‏زندگي مثل پلي پشت سرم مي‌شكند ‏

چار ديوار اتاق از تو و عكست خالي است ‏
‏يك به يك خاطره‌ها دور و برم مي‌شكند ‏‎ ‎

من كه مغرورترين شاعر شهرم بودم ‏
به زمين مي‌خورم و بال و پرم مي‌شكند ‏

نقشه‌ها داشت برايم پدر پيرم ‏‎...‎آه ‏
‏بغض من پاي سكوت پدرم مي‌شكند ‏

‎هيچ كس مثل تو در سينه خود سنگ نداشت ‏
‏بعد از اين هرچه كه من دل ببرم مي‌شكند ‏

‎* ‎

مي تراود مهتاب، غم اين خفته چند ‏
خواب در پنجره چشم ترم مي‌شكند‎...‎در جهان تو

 

(رضا نيکوکار‏)
 


چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:,

|
 

دل من

 

بيا كه از تب عشق تو آب شد دل من
دچار درد و غمي بيحساب شد دل من
 

براي شعله شدن آفريده شد چشمت
براي ذوب شدن انتخاب شد دل من
 

چقدر عشق تو سازنده است و ويرانگر!
سر توباد سلامت خراب شد دل من
 

صداي مخملي و نازك تو را كه شنيد
براي ناز كشيدن مجاب شد دل من
 

هميشه لال ترين بود و بي ترانه ترين
به يك اشاره تو شعر ناب شد دل من
 

افق! چه خال قشنگي است روي گونه ي تو
به محض ديدن تو نكته ياب شد دل من

 

(يوسف شيردژم، فسا)
 


جمعه 2 دی 1390برچسب:,

|
 

اشعار عاشورا

 

خون خدا

 

مي خواست كفر افكند از جوش؛ كعبه را
تـا اهـل ديـن كـنند فـرامـوش، كعبه را

بگرفت جا به دامن كرب و بلا، حسين
با درد و غم نمـود هم آغوش، كعبه را

شد زنده دين حق ز قيامش، اگر چه كرد
انـدر عـزاي خـويش سـيه پـوش، كعبه را

خـون خـدا به كـرب و بلا مـوج مي زند
بينم و ليك ساكت و خاموش، كعبه را

بوي خوشي كه مي وزد از تربت حسين
گـويي كـه برده تا ابـد از هـوش، كعبه را

بنگر مقـام و رتبه كـه در پيش كربلا
شد حلقه ارادت در گوش، كعبه را

از بـس كه اشـك ريخـته در مـاتم حسـين
چون زمزم است چشمه پر جوش كعبه را

يا نيست جز خيال شه كربلا به سر
يـا خاطـرم نمـوده فرامـوش، كعبه را

 

حسين آهي
 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد : 



ادامه مطلب

پنج شنبه 10 آذر 1390برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 9

 

در ايستگاه

 

سوت قطار شب دلم را زير و رو مي‌كرد

گوينده ي سالن زمان را بازگو مي‌كرد

 

من حرف هايم بر گلو چسبيده بود اما...

ساعت تمام حرف هايم را مگو مي‌كرد

 

لبخند هاي آخرش هرچند زيبا بود

بغضش ولي دستان او را داشت رو مي‌كرد

* * *

سوت قطار شب كه او را با خودش مي‌برد

انگار تيري در ته قلبم فرو مي‌كرد

 

بغضم به من مي‌گفت: بشكن مرد بي رويا

چشمم ولي بي اشك حفظ آبرو مي‌كرد

* * *

او رفت و سالن بر سرم تا صبح مي‌چرخيد

ساعت فقط مرگ زمان را بازگو مي‌كرد

 

 

((حبيب فرقاني))

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :



ادامه مطلب

سه شنبه 8 شهريور 1390برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 8

 

 

با بغض تر؛ خيال تو را گريه مي كنم
بوسيدن محال تو را گريه ميكنم

وقتي تمام ثانيه ها غرق پوچيند
كم بودن مجال تو را گريه مي كنم

شب، چشم بسته تا كه نبيند تو رفته اي
من مانده وصف و حال تو را گريه مي كنم

وقتي در ادعا همه افراط ميكنند
من شرح اعتدال تو را گريه مي كنم

تحريم عشق مي شكند در مصاف عقل
ترديد بي زوال تو را گريه مي كنم

دلخسته از تمام خيالات هرزه گرد؛
اندوه بي مثال تو را گريه مي كنم

در حسرت عبور تو از كوچه ي خيال
انديشه ي زلال تو را گريه ميكنم



((راشين گوهر شاهي))

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :



ادامه مطلب

جمعه 4 شهريور 1390برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 7

امشب


امشب درون قاب دلم ماه مي كشم
(نقش تو را به شيوه ي دلخواه مي كشم(

در يك طرف پياله ي خالي...گداي عشق
در يك طرف شبيه تو يك شاه مي كشم

حتي نگاه كردن عكست غنيمت است
گاهي نگاه ميكنم و گاه مي كشم

طوفان به پا نموده نگاهت درون قاب
خود را ز ترس گرد تو از راه مي كشم

تصوير ماه در وسط چاه، ديدنيست
تصوير ماه را به دل چاه مي كشم

در عمق سايه روشن تو غرق مي شوم
حالا دوباره از ته دل آه مي كشم

دارد تمام مي شود و خلق مي شوي
امشب درون قاب دلم ماه مي كشم


((شبنم فرضي زاده))

 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :



ادامه مطلب

دو شنبه 30 خرداد 1390برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 6

يك بغل آواز


شب كه شد تاري بياور، يك بغل آواز هم

شور تحرير «بنان» را، پنجه ي «شهناز» هم


شب كه شد، سكر تمناي تو بيرون ميزند

از خم سربسته و از شيشه هاي باز هم


شب كه شد،آوازي از ديوان شمس الدين خوش است

دست و پا ياري كند، رقصي شلنگ انداز هم


بايد امشب از حصار تنگ تهران وارهي

نشئه ي قونيه باشي، تشنه ي شيراز هم


تا صحر مشغول باشي با معمايي لطيف

ممكن است آيا كه با من لطف دارد، ناز هم ؟


روز هاي آخر اسفند مستم كرده است

گرچه من عاقل نبودم از همان آغاز هم


خواستم يك لحظه از ياد تو بگريزم ولي

نام تو تكرار مي شد در صداي ساز هم


مستي نامت عجب عقل از سرم انداخته

چون نمي ترسم من از اين شهر پر سرباز هم


صبح آمد بايد از ياد تو برخيزم ببخش

آفتاب آمد تو را از من بگيرد باز هم


((آرش شفاعي))



 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد : 



ادامه مطلب

جمعه 16 ارديبهشت 1390برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 5


گنجشك هاي يخزده


يادش به خير... خاطره ي آن قديم ها

فصل بهار و آمدن يا كريم ها...


عطر نجيب چادر مادر... نماز صبح

از خاطرم نرفته هنوز آن شميم ها


در((اهدناالصراط))كمي خوابمان گرفت

تا كج شديم از همه مستقيم ها...


من قصه هاي كودكيم را بلد شدم

از لابلاي پچ پچ نرم نسيم ها


***


تا آنكه دست هاي پدر منجمد شدند

رنگش پريده... مثل تمام گليمها...


صبح الطلوع... زمان، پنج و نيم مرگ

قد پدر خميده تر از پنج و نيم ها...


افتاد بر زمين و نمازش تمام شد

افتاد و پر زدند همه ياكريم ها


***


شايد به سمت كودكي ام خيره مانده اند

گنجشك هاي يخ زده بر روي سيم ها


((حبيب فرقاني))
 

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد : 



ادامه مطلب

جمعه 16 ارديبهشت 1390برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 4


دل سپردن و نسپردن


چشم هايت به من آموخت قسم خوردن را

بعد عاشق شدن و پاي قسم مردن را


چشم هايت به من آموخت-دوتا مايه ناز-

دلبري كردن و دل دادن ودل بردن را


به من آموخت نگاه تو پريشاني را

به تو دل دادن و دل دادن و... نشمردن را


خار بودن را همسايگي گل ها را

با تو هر فصل شكوفايي و پژمردن را


در تو پيدا كردم فلسفه ي هستي را

درك كردم با تو شادي و غم خوردن را


چشم هايت-دو ستم پيشه-به من فرمودند

غير تو از همه دل بردن و نسپردن را


((حميد طلعت))

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :



ادامه مطلب

چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 3



ياس


رفت و در خاطره ها جاي خودش ياس كشيد

بر دل شيشه ايم تيغه ي الماس كشيد


خنده بر روي لبم خشك شد و باران زد

يك نفر از ورق زندگي ام آس كشيد


عشق او مثل گلي ريشه زده بر دل من

از قضا سايه ي غم بر گل من داس كشيد


وقت رفتن بر لبش شعر خداحافظ بود

رفت و بر روي سرش چادر كرباس كشيد


در تمام غزلم بوي عبورش جاريست

رفت و در خاطر من جاي خودش ياس كشيد


((نازي هوشنگي))


 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :



ادامه مطلب

چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني 2

دعاي دل


خواهم ز خدا خسته و دلتنگ نباشي

مجــروح تـو از خــنجـر نيرنگ نباشي


با اين من خواهان صفا، صلح، محبت

يك لحظه عزيزم به سر جنگ نباشي


اي كـاش فـلك نشـكند آيينه ي قلبت

بشكسته دل از ضربت اين سنگ نباشي


اي كاش نگردي تو اسير غم هجران

بر حـلقه ي ايـن دار تو آونگ نباشي


هرگز نشوي همدم صد ناله و فرياد

هـمناله تو با مـرغ شباهنگ نباشي


بـا اين دل شــفاف تـر از آينه ي من

حيف است كه تو صادق و يكرنگ نباشي


همواره دعاي دلم اينست شب و روز

خواهم ز خدا خسته و دلتنگ نباشي


((اسماعيل مزيدي))
 

 

براي مشاهده بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد : 



ادامه مطلب

چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:,

|
 

اشعار بياد ماندني

 

مرد تكراري


هميشه منتظر درد... درد تكراري

همان شكسته ترين مرد... مرد تكراري


من اعتماد ندارم دگر به ساعت ها

دلم گرفته از اين دوره گرد تكراري


چقدر حوصله داري ببند پنجره را

بروي شهر همان زوج و فرد تكراري


كدام معجزه ما را نجات خواهد داد

از اين هجوم، از اين رويكرد تكراري


دوباره ابر... دوباره هجوم صاعقه ها

دلم پر است از اين لاجورد تكراري


ميان قافيه هايم نبرد منفي هاست

ز پيش باخته ام اين نبرد تكراري

***

ز پشت عينك دودي هميشه غمگين است

قيافه هاي مضامين مرد تكراري


((حبيب فرقاني))

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :



ادامه مطلب

چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390برچسب:,

|
 

اشعار كوتاه 2

 

چشم هايم را مي بندم

چشم هايت را ببند

تا پشت پلك هايمان

با هم زندگي كنيم.

 

 ((اعظم حسن تقي))

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :
 



ادامه مطلب

سه شنبه 30 فروردين 1390برچسب:,

|
 

اورنگ ضياء

  

 غربت

 

 چشم نمناك مرا هيچ نديده است كسي

اشك هاي غم آن را نچشيده است كسي

 

 خنده در باغ دلم مرده از اين وسعت درد

به مداواي دل من نرسيده است كسي

 

 مانده ام در ته پسكوچه ي يك شهر غريب

كه صداي نفسم را نشنيده است كسي

 

 واژه هـاي غـزلـم غـم زده در دفـتـر دل

نغمه هايي كه سرودم نخريده است كسي

 

 كس نپرسيد«ضياء»اين همه غم بهر چه بود

تلخي شعر مرا هم نچشيده است كسي

 

 (اورنگ ضياء)

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :
 



ادامه مطلب

جمعه 19 فروردين 1390برچسب:,

|
 

بهارانه

مژده


مژده اي دل كه دگر باد صبا باز آمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد


بركش اي مرغ سحر نغمه داوودي باز
كه سليمان گل از باد هوا باز آمد


لاله بوي مي دوشين بشنيد از دم صبح
داغ دل بـود بـه امـيـد دوا باز آمد


عارفي كو كه كند فهم زبان سوسن
تا بپرسد كه چرا رفت و چرا باز آمد


چشم من در ره اين قافله راه بماند
كه به گوش دلم آواز درا باز آمد


مردمي كرد و كرم بخت خدا داد به من
كان بت سنگدل از بهر خدا باز آمد


گر چه حافظ در رنجش زد و پيمان بشكست
لطف او بين كه به صلح از در ما باز آمد


((حافظ))

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد:
 



ادامه مطلب

سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:,

|
 

اكبر اكسير

 

 مجموعه شعر طنز ملخ های حاصلخیز چهارمین آلبوم از مجموعه های شعر فرانو است که در 84 صفحه و شامل 78 قطعه شعر طنز به زبان ساده و به شیوه شعر نو سروده شده است.اکسیر در این مجموعه سعی کرده است، شیوه شعر فرانو را که از سالها پیش به عنوان سبک شخصی خود برگزیده دنبال کند.

 

 نقد فني

 

 پستچي پاكتي آورد

 محتوي كتاب شعر

 پشت پاكت

 مهر مستطيل آبي رنگي

 كتاب شعر را نقد كرده بود :

 بنا به اظهار فرستنده

 فاقد شئي قيمتي است !

 

((اكبر اكسير))

 

براي مشاهده ي بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :
 



ادامه مطلب

دو شنبه 16 اسفند 1389برچسب:,

|
 

عاشقانه


 

تا عشق

 

تا عشق ترانه خوان چشمان غم است

راه من و تو هميشه پر پيچ و خم است

 

اي حـسـرت روز هـاي بـي برگشـتم

صد بار كه عاشقت شوم باز كم است

 

((ايرج زبردست))

 

 

براي مشاهده بقيه اشعار به ادامه مطلب مراجعه كنيد :
 



ادامه مطلب

شنبه 7 اسفند 1389برچسب:,

|
 


درود اين وبلاگ را براي ثبت اشعار بياد ماندني ايجاد کردم اميدوارم لذت ببريد.
haririmahyar@yahoo.com

 

 

مهيار حريري

 

ارديبهشت 1399
تير 1396
ارديبهشت 1396
تير 1394
آذر 1392
شهريور 1392
مرداد 1392
فروردين 1392
شهريور 1391
خرداد 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
دی 1390
آذر 1390
شهريور 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
فروردين 1390
اسفند 1389
بهمن 1389

 

پیر شدم
بهانه های عزیز
اشعار مهیار حریری
میترسم
نامه
اشعار كهـن
اشعار بياد ماندني 22
اشعار بياد ماندني 21
اشعار بياد ماندني 20
اشعار بياد ماندني 19
اشعار تركي استاد شهريار
اشعار بياد ماندني 18
اشعار بياد ماندني 17
اشعار بياد ماندني 16
شهرام پور رستم
اشعار مذهبي
رباعي
اشعار بياد ماندني 15
اشعار بياد ماندني 14
اشعار بياد ماندني 13
اشعار بياد ماندني 12
اشعار بياد ماندني 11
اشعار بیادماندنی 10
اشعار عاشورا
اشعار بياد ماندني 9
اشعار بياد ماندني 8
اشعار بياد ماندني 7
اشعار بياد ماندني 6
اشعار بياد ماندني 5
اشعار بياد ماندني 4
اشعار بياد ماندني 3
اشعار بياد ماندني 2
اشعار بياد ماندني
اشعار كوتاه 2
اورنگ ضياء
بهارانه
اكبر اكسير
عاشقانه

 


کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه
همسریابی
درگاه پرداخت اینترنتی

 

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
سفارش آنلاین قلیون

 

RSS 2.0

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 41
بازدید ماه : 230
بازدید کل : 177735
تعداد مطالب : 47
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1